مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

حکایتی از سعدی

بعد از مدتها امروز چند حکایتی از گلستان خواندم. این یکی زیبا بود، اینجا می نویسم:

 

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم. دلتنگ یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس حق آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

 

مرغ بریان به چشم مردم سیر

کمتر از برگ تره بر خوان است

وانکه را دستگاه و قوت نیست

شلغم پخته مرغ بریان است

قانون دوم نیوتون

قانون دوم نیوتون میگه a=F/m یعنی شتاب مساوی است با نیرو بر وزن. اما دوستی داشت از استادش نقل می کرد که این رابطه برای دانشجویان دکترای معنای دیگری هم دارد. a مخفف age یعنی دوره درس خواندن شما، F مخفف Flexibility یعنی انعطاف پذیری استاد شما و m هم مخفف motivation یعنی انگیزه شما است. یعنی هر چقدر استادت ساده گیر تر و تو کم انگیزه تر باشی، کارت آهسته تر انجام می شود و دوره درس خواندنت بیشتر طول می کشد. این دوست ما برای ما توضیح می داد که چطور این قانون در مقاطع مختلف درس خواندنش به کمکش آمده تا از سستی و کم کاری فاصله بگیره و کارهاش رو بتونه به موقع انجام بده.

بازیهای جام ملتها

 

بازی های جام ملتها رو تا اونجایی که بتونم دانشگاه رو بپیچونم نگاه می کنم. بازی دیروز ایتالیا – رومانی و هلند –فرانسه واقعا زیبا و دیدنی بود. هر دو بازی سراسر هیجان و صحنه های زیبای فوتبالی. هلند امسال با سالهای قبل یک تفاوت اساسی دارد و آن این است که به آب و آتش نمی زند تا 100 تا موقعیت گل درست کند تا یک گل بزند. خیلی خونسرد در میانه میدان بازی می کند و با تک حملات سریع و مهاجمان گلزن، حریفان را از پا در می آورد. نکته جالب بعد از بازی رفتار دوستانه بازیکنان بعد از اتمام بازی بود. چه بعد از بازی ایتالیا –رومانی و چه بعد از بازی هلند – فرانسه. در این تورنومنت به این مهمی تیری آنری بعد از شکست 4-1 بازیکنان هلندی را در آغوش می کشد و با آنها خوش و بش می کند. این شاید مساله مهم و درس بزرگی باید باشد که مد نظرمان قرار دهیم. حریف توی زمین فوتبال حریف و است و بیرون از آن یک انسان! واقعا روح فوتبال به همین صحنه ها زنده است. من که لذت بردم.

بهانه

ای تو بهانه  واسه موندن

ای نهایت رسیدن

ای تو خود لحظه ی بودن

تو طلوع صبح خورشید و دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی،تو کلام آخر من

ای تو پر از وسوسه ی عشق تو شدی تمامی زندگی من

اسم تو هرچی که میگم، همه تکرار تو حرفهای دل من

چشم تو هرجا که میرم، جاریه تو چشم های منتظر من

ای تو بهانه  واسه موندن

ای نهایت رسیدن

ای تو خود لحظه ی بودن

تو طلوع صبح خورشید و دمیدن

تورو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم

از تو تصویری کشیدم که اونو هیچ جا ندیدم

تو رو از نگات شناختم قصه از عشق تو ساختم

تو رو از خودت گرفتم با تو یک خاطره ساختم

ای تو بهانه  واسه موندن

ای نهایت رسیدن

ای تو خود لحظه ی بودن

تو طلوع صبح خورشید و دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی،تو کلام آخر من

ای تو پر از وسوسه ی عشق تو شدی تمامی زندگی من

محتاجان

 

از تنگی چشم پیل معلومم شد

آنانکه غنی ترند محتاج ترند

نادر ابراهیمی در گذشت

نادر ابراهیمی در گذشت. من زیاد نادر ابراهیمی را نمی شناختم و آثار فراوانش را غیر از بار دیگر شهری که دوست می داشتم و نامه هایش به همسرش را نخوانده بودم. این چهلمین نامه او به همسرش در مجموعه «چهل نامه به همسرم» است که از مرگش سخن می گوید. روحش شاد.

 

بانوی من!

یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز عاقبت.
نه با سفری یک روزه
نه با سفری بلند
بل با آخرین سفر
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز با عاقبت.
نه با کلامی کم توشه از مهربانی
نه با سخنی تو بیخ کننده
بل با آخرین کلام.
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز عاقبت.
تو باید بدانی عزیز من
باید بدانی که دیر یا زود _ اما، دیگر نه چندان دیر_ قلبت را خواهم شکست؛ و کاری جز این هم نمی توان کرد. اما اینک، علیرغم این شکستن محتوم قریب الوقوع _ که می دانم همچون درهم شکستن چلچراغی بسیار ظریف و عظیم، فرو ریخته از سقفی بسیار رفیع خواهد بود _ آنچخ از تو می خواهم _ و بسیاری از یاران، از یارانشان خواسته اند _ این است که بر مرده ام دل نسوزانی، اشک بر گورم نریزی، و خود را یکسره به اندوهی گران و ویرانگر وانسپاری...

ادامه مطلب ...

سرنوشت صعود

امروز قسمتهایی از بازی ایران و امارات را دیدم. اول که دیدم تعداد تماشاچی ها حدود 30 هزار نفر بیشتر نیست تعجب کردم بعد که به حال و روز خودم توجه کردم که دیدم تیم ملی با علی داییِ خود رای برای من هم آنچنان دیدنی نیست.. دایی به گمان خودش بهترین تیم را ارنج کرده بود اما در دقیقه 40 بازیکن خودش را تعویض کرد و نیکبختی را به زمین آورد که 60 دقیقه بعدی را کلا روی اعصاب همه بینندگان باشد. نه محسن خلیلی اثری در بازی داشت و نه رضا عنایتی. مسعود شجاعی یک بازیکن پر اشتباه و کم اثر بود و سایر بازیکنان در حد متوسط ظاهر شدند. تنها یک فرصت نسبتا خوب نصیب تیم ما شد در دقیقه 85 و دیگر هیچ. در عوض امارات حداقل 3 موقعیت خوب داشت که با خوش شانسی دروازه ما باز نشد.

3 بازی گذشت و 3 تساوی. حالا سوریه و امارات هر یک با 2 امتیاز بیشتر بالای سر ما هستند. اما هنوز دیر نیست چرا که سرنوشت صعود همچنان به دستان خود ماست. کافیست هر سه بازی آخر را پیروز شویم هر چند که خیلی دور از ذهن و بعید به نظر برسد. امارات نشان داد که تیم بسیار آماده و پرداخته ای است و فوتبال را روان و منظم بازی می کند. این تیم بر خلاف عادات سالهای دور عربها بدون رو آوردن به کارهای وقت کشی به خوبی بازی را اداره کرد و امتیاز مورد نظرش را در تهران گرفت. حفظ توپ خوب در زمین خودی و جایگیری های مناسب از این تیم تیمی در قواره تیمی بزرگ و حریفی غیر قابل نفوذ ساخته بود، اما دایی باید یادش باشد که تیم او هم بازیکنان بزرگی دارد. بازیکنانی که چه به لحاظ تکنیک و تاکتیک سر تر از آنهاست. اینکه در بازی برگشت از چه ارنج و سیستمی استفاده کند، اهمیت درجه اول نیست، اما دایی باید بداند که اگر می خواهد صعود کند، باید کار را همان اول در امارات تمام کند چرا که امارات در بازی برگشت تیم دفاعی و دست و پا بسته ای نخواهد بود. البته باید منتظر ماند و دید که آیا امارات به قصد بردن در بازی برگشت صف آرایی می کند و یا به کسب حداقل نتیجه مطمئن راضی است. چرا که در صورت کسب یک تساوی با ایران و دو پیروزی در مقابل سوریه و کویت. براحتی تیم اول گروه می شوند و به دور بعد راه پیدا می کنند. بازی پر حوصله و آرام کاری است که عربها می خواهند و آن چیزی است که تیم ما نباید به آن تن بدهد. رمز موفقیت تیم ایران فقط در بازی سرعتی و تکضرب است و در غیر این صورت در بازی برگشت هم ما نمی توانیم تیم برتر میدان باشیم.

هر چند از اخلاق خودسرانه دایی دل خوشی ندارم، اما امیدوارم که این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارد و تیم را به جام جهانی ببرد. البته بعضی وقتها هم فکر می کنم اگر چنین شود، آیا دیگر خدای فوتبال را بنده خواهد بود؟

پرسپولیس را چه می شود؟

رفتن افشین قطبی برایم سخت بود. راستش دوست می داشتم تا بماند و آسیا را هم فتح کند. اما چنین نشد. در اینکه چرا قطبی نماند، گمانه زنی های زیادی هست اما دوست خوبم تورج در مقاله اخیرش تا حدی به این مساله اشاره کرد که قطبی به موفقیت سال آینده خودش امیدوار نبود. من هم تا اندازه زیادی با تورج موافقم و به نظرم باید دیگر پرسپولیس با قطبی را به عنوان خاطره شیرینی در ذهن نگاه داریم و با واقعیتی به نام پرسپولیس و جامهای پیش رو برخوردی واقع بینانه داشته باشیم. اینکه مربی بعدی پرسپولیس کیست سوال بزرگی است. در هر حال اکنون حمید استیلی شانس بالایی برای این پست دارد. شخصا تصور می کنم که حمید استیلی کارش به هفته دهم هم نمی کشد. شاید شبیه به استقلالی که با قلعه نویی قهرمان شد و با صمد مرفاوی چهارم.

شاید اگر مدیر عامل پرسپولیس بودم و از لحاظ مالی توانایی اش را می داشتم همین الان با مصطفی دنیزلی مذاکره می کردم و می خواستم کارش را در پرسپولیس شروع کند. او مربی با تجربه ای است. با پاس جام باشگاههای آسیا را تجربه کرده است. جو پرسپولیس و فضای فوتبال ایران را به خوبی می شناسد و از همه مهمتر اگر تیمی که با بازیکنان خوبی مجهز شده باشد بازیهای زیبا و موفقی ارائه می کند. پرسپولیس سال قبل اگر چه قهرمان نشد، اما پرسپولیس دوست داشتنی ای بود. متاسفانه در سالهای اخیر هر تیمی که قهرمان لیگ شده، در سال بعد به هیچ وجه نتواسته تا کیفیت خوبی از خودش به نمایش بگذارد. نمونه های آن سقوط فولاد به دسته دوم و یا سایپا در این فصل. علت اصلی آن هم درگیری این تیمها با جام باشگاههای آسیا و عدم یارگیری مناسب  برنامه ریزی کافی برای حضور موفق در فوتبال ایران و آسیاست. القصه پرسپولیس روزهای دشواری را در پیش رو دارد. شخصا معتقدم با امثال استیلی، خاکپور و پیروانی پرسپولیس با این همه حاشیه زمین می خورد. امیدوارم که به هر حال گزینه ای انتخاب شود که سال دیگر هم شادی و افتخار را به وجود ما برگرداند.