مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

لاستیک

بعضی وقتا دوست دارم مثل لاستیک باشم تا هر چقدر هم منو بِکِشند، فقط کش بیام ولی پاره نشم...

غم تو

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز

گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم

گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد

گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت

گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد

گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد

گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

حکایت دعوا افتادن

امروز داشتم با یکی از TA های ایرانی راجع به نمره دادن گزارش کارهای دانشجو ها حرف می زدم و توضیح می دادم که چه جوری نمره بده و چه جوری نمره نده. آخرش هم گفتم که خوب نمره بدی که هیچ، ولی اگه بد نمره بدی، میان و با من دعوا می کنند. کمی تعجب کرد و پرسید: «جدا میان دعوا می افتند؟». این رو که گفت خنده ام گرفت و پرسیدم: ببخشید شما مازندرانی هستید؟ اونم تعجب کرد و گفت از کجا فهمیدی؟ گفتم فقط مازندرانی ها به دعوا کردن می گن دعوا افتادن!...


خیلی یاد ممد تاکامی و صابر افتادم و نمی دونم چرا بعدش همه اش این شعر می اومد توی ذهنم


افسوس که بی فایده فرسوده شدیم

وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم

نابوده به کام خویش نابوده شدیم

کی اشکاتو پاک می کنه

توی ترانه های ابی ترانه ای وجود دارد که به من سالهاست می چسبد و ازش لذت می برم. این ترانه که آهنگساز آن سیاوش قمیشی است، ترانه ای عاشقانه است که می توان هم با آن گریست و هم با آن خندید. ترانه «کی اشکاتو پاک می کنه» ترانه ماندگاری است که با صدای گرم ابی بسیار گیراست که وجود من را سالهاست تحت تاثیر قرار می دهد. این ترانه را تقدیم می کنم به شهاب عزیز که زیباترین ترانه های ابی را توی ماشینش گوش می دادیم و لذت می بردیم.

 

کی اشکاتو پاک می کنه

شبا که غصه داری

دست رو موهات کی میکشه

وقتی منو نداری

شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره

از کی بهونه می گیری

شبای بی ستاره

برگ ریزونای پاییز

کی چشم به راهت نشسته

از جلو پات جمع می کنه

برگهای زرد و خسته

کی منتظر می مونه

حتی شبهای یلدا

تا خنده رو لبات بیاد

شب برسه به فردا...